"مگی کلیری: من خون می بینم.حتما سرطان دارم و به زودی می میرم....کشیش رالف: این سرطان نیست مگی، این زن بودن است."*

نا آگاه رهایش می کنیم... به خیال اینکه خودش می رود یاد می گیرد.... لحظه ای به این فکر کنیم که اگر خودش نرفت و نپرسید و نیاموخت چه؟ 

 یادمان باشد چگونه یاد گرفتن و چه وقت یادگرفتن مهم است...

*: نقل به مضمون از کتاب پرنده خارزار