خداحافظ گری کوپر
این که همه آدمهای دنیا یه کتاب رو قبل من خونده باشن اصلا تجربه جدیدی برام نیست.کلا دوست دارم آثاری رو بخونم که از نظر خودم" امتحان پس داده" باشند.اما از این که تا حالا "خداحافظ گری کوپر" رو نخونده بودم واقعا دلم می سوزه.ترجمه فوق العاده سروش حبیبی با وجودیکه در ویرایش جدید کمی دست کاری شده به نظر می رسه، غوغا کرده.با خوندن افاضات باگ کلی کیف می کنم، منطق لنی قانعم می کند و جواب سوالی رو که همیشه از خودم می پرسیدم کف دستم می گذارد: "چرا رها می کنم؟".جواب رو نمی گم تا برید کتاب رو بخونید.همه شخصیت های داستان اونی هستند که باید باشند.پر از شعار اما به شدت دوست داشتنی.جس دقیقا همون کاری رو می کنه که باید بکنه.سایر کاراکتر ها هم همین طورند.به شدت آدم های خوب و پر از فکرهایی روزی صد مرتبه از ذهن همه می گذره و باخوندنشون تو این کتاب مطمئنم لبخند می زنین.
اینه که از ترس تموم کردنش روزی ۱۵-۱۶ صفحه بیشتر ازش نمی خونم!
پ.ن: تا حالا فکر می کردم قُر را باید نوشت غُر! از این کتابه دیکته درست رو یاد گرفتم.
پ.ن.۱: این بلاگ رولینگ خیال درست شدن نداره؟ گیج شدم بابا!!!!
پ.ن.۲: در تاریخ اول اردی بهشت: بالاخره کتابم تموم شد... دو هفته تلاش کردم که تمومش نکنم.اما امروز دیگه طاقت نیاوردم و گذاشتم پشتش.فوق العاده بود. دوباره از اول شروع کردم.ضمنا نوشته بالا رو یکمی دست کاری کردم.
+ نوشته شده در شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۶ ساعت 21:27 توسط كورال
|